حسين عموهاشمي ( تحصیلات : دبیرستان ، 14 ساله )

با سلام
آيا اين گفته درست است "پيامبر اكرم و امامان سايه نداشته اند"؟ آيات يا احاديثي در اين مورد وجود دارد؟اگر كتابي يا مقاله اي در اين مورد وجود دارد معرفي كنيد.
با تشكر


مشاور (hassan najafi)

وقتی به منابع معتبر و اولیۀ دینی اعم از منابع شیعه و اهل سنت مراجعه می کنیم، به جز کتاب من لایحضره الفقیه هیچ منبع دیگری به این موضوع اشاره ای نکرده است. البته در برخی از کتاب های غیر منبع اهل سنت آمده که برای پیامبر (ص) سایه ای مشاهده نشد. همچنین در منابع شیعی وارد شده که امام (ع) سایه ندارد. بدیهی است که در مسئلۀ به این مهمی نمی توان تنها به یک روایت اکتفا کرد. اساسا آیا معقول و منطقی به نظر می رسد مسئله به این مهمی در طول تاریخ، حتی نزد شیعه مخفی بماند و تنها یک روایت آن هم از امام رضا (ع) نقل شود؛ یعنی بعد از حدود دو قرن از زمان رسول الله (ص) در زمان امام هشتم نقل شود و دوباره از زمان امامت امام جواد (ع) تا زمان غیبت کبرا مسکوت بماند. روایاتی که در موضوع فوق آمده بعضی از آنها در منابع اهل سنت نقل شده است: از ذکوان نقل است که: برای رسول الله (ص) سایه ای مشاهده نشده است، نه در روز آفتابی و نه در شب مهتابی. همین معنا را حکیم ترمذی نقل کرده و گفته: رسول خدا (ص) سایه نداشت تا این که پای کسی روی سایۀ مبارکش نیفتد و باعث توهین به ساحت قدسی آن حضرت نشود. ابن سبع در کتاب خصائص گفته است: سایۀ رسول خدا بر زمین نمایان نمی شد، وجود مبارک رسول خدا نور بود و هنگامی که در زیر نور خورشید یا ماه راه می رفت، سایه اش ظاهر نمی شد. برخی از علما می گویند شاهد این قول دعای خود پیامبر (ص) است که می فرماید: "واجعلنی نورا". [1] ، [2] اما آنچه در منابع شیعه به آن اشاره شده، این است که این مسئله از صفات امام است. طالقانی از احمد همدانی از علی بن الحسن بن فضال از ابی الحسن علی بن موسی الرضا (ع) [3] نقل کرده است: "امام دارای ویژگی هایی است؛ نظیر این که امام داناترین، با تقواترین، حلیم ترین، شجاع ترین مردم است و... و برایش سایه نیست". [4] با توجه به مطالب بیان شده روشن شد که روایات وارده در این زمینه از طریق شیعه و سنی، اولاً: از جهت سند ضعیف اند و قابل اعتماد نیستند. ثانیاً: تنها یک روایت از اهل سنت و یک روایت از امام رضا (ع) در منابع شیعه در این باره وجود دارد. بنابراین، آیا معقول به نظر می رسد که مسئلۀ به این مهمی و صفت این چنینی در رسول خدا (ص) و ائمه (ع) وجود داشته باشد و مردم از کوچک و بزرگ شاهد آن باشند، ولی روات آن را نقل نکرده باشند! راویانی که تمام خصایص و صفات پیامبر و ائمه را زیر نظر داشته و آنها را در نهایت دقت و به طور کامل برای ما نقل کرده اند! آیا عاقلانه است تمام اصحاب رسول خدا (ص) از این مسئله غفلت کرده باشند؟ یا تعمدی در مخفی نمودن آن داشته باشند؟! ممکن است کسی بگوید چنان که خود ذکر کرده اید، این موضوع در منابع اهل سنت آمده است. در پاسخ باید گفت: این مقدار از روایت در صفت و ویژگی به این مهمی و عجیب قطعآً کافی نیست و ممکن نیست فقط در یک روایت نقل شود، حتی اگر سند روایت هم صحیح باشد. از این که بگذریم و بپذیریم این مسئله در باره پیامبر (ص) در روایت آمده و یک روایت هم در این زمینه کافی است، اما چرا اصحاب و یاران امام علی، یا امام حسن و … تا زمان امام کاظم (ع) آن را نقل نکرده اند؟ و این مسئله تا زمان امام رضا (ع) مسکوت گذاشته شد؛ یعنی بعد از دو قرن از زمان رسول الله (ص) در زمان امام هشتم نقل شد و دوباره از زمان امامت امام جواد (ع) تا پایان غیبت صغرا (بیش از یک قرن) مسکوت ماند. پس آیا منطقی به نظر می رسد قضیه ای به این مهمی در طول این زمان ها نقل نشود، مگر به مقدار بسیار اندک و محدود؟ منظور و مقصود از مخفی نمودن این صفت رسول الله (ص) چه بوده است؟ علاوه این که این روایات در منابع اصلی و معتبر اهل سنت؛ مثل صحاح سته و … ذکر نشده اند. همچنین در منابع اصلی شیعه هم نیامده اند، مگر کتاب من لا یحضره الفقیه! در این جا مسئلۀ مهمی است که شایان توجه است و آن این که موضوع مورد سؤال را چه از زاویه تاریخی و چه از زاویه عقیدتی و کلامی نگاه کنیم، در هر دو حالت با وجود یک روایت نه می شود آن را اثبات و نه می شود آن را نفی کرد. اما این که آیا نداشتن سایه از معجزات آن حضرت بوده؟ این هم احتیاج به دلیل دارد و همان گونه که بیان شد، دلیلی در رابطه با اصل موضوع وجود ندارد، تا چه رسد به معجزه بودن آن، به ویژه در بحث معجزات پیامبر (ص) ذکری از این مسئله نشده است، با توجه به عجیب بودن این موضوع و همین عدم ذکر نشان از ثابت نبودن این مسئله نزد علما دارد. به هر حال روایتی که این موضوع را نقل کرده نه متواتر است و نه حتی مستفیض، بلکه خبر واحد است و خبر واحد در این قضیه قابل اعتماد نیست. بنابراین، وقتی اصل مسئله یعنی سایه نداشتن پیامبر (ص) ثابت نشد، جایی برای پرسش های بعدی نمی ماند. پی نوشت : [1] صحیح بخاری، ج 11، ص 116، ح 6316؛ صحیح مسلم، ج 1، ص 525- 526، ح 187، 763. [2] سبیل الهدی و الرشاد، ج 2، ص 90. [3] این روایت به سند دیگری هم نقل شده است. طالقانی می گوید: احمد بن زیاد بن جعفر همدانی برایم نقل کرده و گفته است، علی بن ابراهیم بن هاشم از پدرش و او از علی بن معبد از حسین بن خالد، نقل کرده و گفته امام رضا (ع) چنین فرموده است: ... (کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 371). [4] بحارالانوار، ج 25، ص 116، ح 1؛ ج 52، ص 321؛ من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 419. ________________________________________ سليمان بن مهران از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرد كه ده خصلت از صفات امام است: 1- عصمت. 2- نص و تصريح. 3- اعلم مردم باشد. 4- پرهيزگار- ترين آنها. 5- داناترين ايشان بكتاب خدا. 6- باو آشكارا وصيت كرده باشند. 7- داراى اعجاز و دليل باشد. 8- چشمش ميخوابد ولى دلش بيدار است. 9- سايه ندارد. 10- از پشت سر چنان مى‏بيند كه از روبرو مشاهده‏ كند. صدوق رحمة اللَّه عليه مينويسد: معجزه و دليل امام در علم و مستجاب بودن دعاى اوست اما اينكه از حوادث آينده خبر ميدهد آن طبق قرار و اشاره ايست كه از پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم باو رسيده و اينكه سايه ندارد بجهت آنست كه از نور خدا آفريده شده اما مشاهده كردنش از پشت سر بهمان طورى كه از پيش رو ميبيند بواسطه مقدار فراست و هوشيارى است كه خداوند در اختيارش نهاده در اين آيه ميفرمايد: إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ. معانى الاخبار: ابو الجارود گفت: از حضرت باقر عليه السّلام پرسيدم بچه دليل مى‏توان امام را شناخت فرمود: با چند امتياز اول نص و تصريحى كه از جانب خداى بزرگ در باره او مى‏شود و تعيين نمودن او را برهبرى تا حجت بر مردم باشد زيرا پيامبر اكرم علي عليه السّلام را معرفى كرد و در ميان مردم تعيينش نمود همين طور امام‏ها هر كدام اولى دومى را تعيين ميكند اگر سؤالى از او بشود جواب ميدهد اگر سكوت كنى او خود ابتداء سخن ميگويد از آنچه فردا اتفاق مى‏افتد بمردم خبر ميدهد و با هر زبان و لغتى با مردم سخن ميگويد.( بخش امامت - ترجمه جلد هفتم بحار الانوار، ج‏3، ص: 98) (نام كتاب: بخش امامت- ترجمه جلد هفتم بحار الانوار نويسنده: موسى خسروى ‏ناشر: اسلاميه‏سال چاپ: 1363 ش‏ نوبت چاپ: دوم‏) حسن بن علىّ بن فضّال گويد: حضرت رضا عليه السّلام فرمود: امام علائم و نشانه‏هايى دارد: امام در علم و حكمت و تقوا و صبر و شجاعت و سخاوت و عبادت از همه برتر است، امام مختون متولّد مى‏شود، پاك و مطهّر است، همان گونه كه از مقابل مى‏بيند از پشت سر نيز مشاهده مى‏كند، سايه ندارد، از بطن مادر با دو كف دست بر زمين مى‏افتد و با صداى بلند شهادتين مى‏گويد، امام محتلم نمى‏شود، چشمش به خواب مى‏رود ولى قلبش بيدار است، محدّث است (صداى فرشته وحى را استماع مى‏كند ولى او را مشاهده نمى‏كند)، زره پيامبر كاملًا اندازه او است، بول و غائط او ديده نمى‏شود، زيرا خداوند زمين را مأمور كرده هر چه از او خارج مى‏شود را ببلعد ، شميم امام از مشك خوشتر، به مردم از خودشان سزاوارتر، و بر آنان دلسوزتر از پدر و مادرشان است، از تمام مردم در برابر خداوند متواضع‏تر و از همه بدان چه امر مى‏كند بيشتر عمل مى‏كند، و از همه بيشتر، در آنچه ديگران را نهى مى‏كند دورى مى‏نمايد، امام دعايش مستجاب است بطورى كه اگر دعا كند كه صخره‏اى دو نيم شود همان خواهد شد، اسلحه پيامبر و شمشير آن حضرت؛ ذو الفقار در نزد او است، نزد امام صحيفه‏اى است كه در آن نام تمام شيعيان او تا روز قيامت مكتوب است، و نيز نوشته ديگرى كه اسامى تمام دشمنانش تا روز قيامت مكتوب مى‏باشد، «جامعه»؛ صحيفه‏اى به طول هفتاد ذراع؛ مشتمل بر تمام نيازهاى بنى آدم است نزد او مى‏باشد، جفر اكبر و اصغر كه پوست قوچى است و جميع علوم حتّى مجازات يك خراش و حتّى زدن يك تازيانه يا نيم يا ثلث در آن ثبت شده و نيز مصحف فاطمه عليها السّلام نزد او است‏.( احتجاج-ترجمه جعفرى، ج‏2، ص: 487)